گالیلئو تو راست می گفتی
تو حقیقت را خوب فهمیده بودی اما من نادان بودم و ندیده بودم
من تحت تاثیر القائات پوچ خوش باوران بودم و سال ها حقیقت را ندیده بودم
سال ها زمین را صاف می انگاشتم و برای این مسیر مقصدی متصور بودم
از هزاران جاده عبور کردم و آن ها را ندیدم
گالیلئو من دشت ها و کوه ها را ندیدم، همه ی ساحل ها را یک نفس با چشم بسته پشت سر گذاشتم
همیشه از انتهای گودی چشم خانه فردا و پس فردا را می پاییدم
لعنت به این انتظار که همچون باتلاقی یک عمر درش دست و پا زدم
لعنت به این انتظار
حالا در این بزنگاه حقیقت را با چشمان خودم می بینم، حالا بر مزار تمام آن گذشته نشسته ام و مبهوتم
نوزادی هستم که پیر متولد شده ام، نمی دانم باید پی چه باشم
گالیلئو من نمی دانم،
من می ترسم،
امروز به مرده ی این مزار بیش از همیشه محتاجم.
تو راست می گفتی، زمین صاف نبود، گرد بود. من امروز بعد از این همه سال دوباره اول راهم.
تو حقیقت را خوب فهمیده بودی اما من نادان بودم و ندیده بودم
من تحت تاثیر القائات پوچ خوش باوران بودم و سال ها حقیقت را ندیده بودم
سال ها زمین را صاف می انگاشتم و برای این مسیر مقصدی متصور بودم
از هزاران جاده عبور کردم و آن ها را ندیدم
گالیلئو من دشت ها و کوه ها را ندیدم، همه ی ساحل ها را یک نفس با چشم بسته پشت سر گذاشتم
همیشه از انتهای گودی چشم خانه فردا و پس فردا را می پاییدم
لعنت به این انتظار که همچون باتلاقی یک عمر درش دست و پا زدم
لعنت به این انتظار
حالا در این بزنگاه حقیقت را با چشمان خودم می بینم، حالا بر مزار تمام آن گذشته نشسته ام و مبهوتم
نوزادی هستم که پیر متولد شده ام، نمی دانم باید پی چه باشم
گالیلئو من نمی دانم،
من می ترسم،
امروز به مرده ی این مزار بیش از همیشه محتاجم.
تو راست می گفتی، زمین صاف نبود، گرد بود. من امروز بعد از این همه سال دوباره اول راهم.
۴ نظر:
تشکر می کنم از شما جناب آقای دکتر احمدنژاد .لطفا مرا عفو بفرمایید
خدایی
خدایی بهنام
خدایی
نگفته بودی فقط
سلام برادر. مخلصیم. خوبی؟دوس داری ی میزانی بیشتر بنویسی؟
ارسال یک نظر