از میان کوچه های مه آلود ذهنم
«دیگر بیچاره شدم. در این دنیا برای من جایی نیست. نه در تاریکخانهء عکاسی، نه در خانهء تو، نه در کاباره، نه در جند.ه خانه و نه در آوارگی…هیچ جا…»
همان
و نه حتی در خیال یک بدبخت دل افسرده.... یعنی سهم تو از همه چیز هیچ چیزه؟کوتا بیا بابا!
سهم من گلوی زخمی منهیه صدا واسه همیشه موندهکوله بارسهم من رو شونمهکوله باری که پراز شکستنه*آپ های جدیدت رو دوست دارم به درد گودر میخوره!تازه حرف دلته دیگه!عنصر بی حافظه بودن سخته نه؟دارم میشم!
سلام بر بهنام. چرا اخه بهنام؟خب بیا خونه ی ما. یا اصلن برو صنعتی.مخلصم. سلام برسون به نیما و کاظم.
ارسال یک نظر
اشتراک فید
۳ نظر:
و نه حتی در خیال یک بدبخت دل افسرده....
یعنی سهم تو از همه چیز هیچ چیزه؟کوتا بیا بابا!
سهم من گلوی زخمی منه
یه صدا واسه همیشه مونده
کوله بارسهم من رو شونمه
کوله باری که پراز شکستنه
*
آپ های جدیدت رو دوست دارم به درد گودر میخوره!
تازه حرف دلته دیگه!
عنصر بی حافظه بودن سخته نه؟دارم میشم!
سلام بر بهنام. چرا اخه بهنام؟خب بیا خونه ی ما. یا اصلن برو صنعتی.
مخلصم. سلام برسون به نیما و کاظم.
ارسال یک نظر