۱۳۸۸-۱۲-۱۰

فتح الفتوح

سرما که میخورم اوضاع خراب تر میشه، بوها و مزه ها رو نمی فهمم اما به جای اینکه افسوس نچشیدن طعم پرتقال آبدار رو بخورم فراق دود می گیرم. بعد یه چیز تیزی(مثل ابروی این دختره که رو کامپیوتر جلویی داره با اون پسره لاس میزنه) شروع می کنه روی قسمت های مختلف گلو و بینی خراش انداختن و ریدن به حال آدم، بعد همین موقع هوا ملس میشه، بارونی و خنک، اعصابتو میریزه بهم، بعد یه نمره ی دیگه میاد میفهمی داری میافتی دوباره، فکر کن تو این سن و سال، بعد میخوای بری سر کلاس هر چی چشاتو ریز می کنی و گوشاتو تیز اصلا نمی فهمی این استاد دی.وث به چه زبونی داره حرف میزنه، فقط گهگداری ملت میخندن میفهمی یه مزه ی علمی انداخته اونوقت تو صورتش نگاه می کنی میبینی داره یه لبخند میکن.مت و اینا میزنه، بعد از کلاس میای بیرون بری اتاق کپتو بزاری همچین که چشت داره گرم میشه یکی زنگ میزنه شروع میکنه لاس خشکه زدن و بعد هزار مصیبت و توضیح فلسفه ی حال تخ.میت تا دوست دارم زوری ازت نکشه ول کن نیست، بعد میای بخوابی یه ازگل( به ضم میم و فتح گاف، فکر کن:فتح گاف) از اون اتاق شروع میکنه عربده زدن، بعد... بعد نداره دیگه، از اولشم نداشت. همین چارتا فیلم نصمه نیمه رو هم نبینم که می ترکم آخر شب. دیگه خواب شب هم که حکایتیه واسه خودش، حکایتیه.

۲ نظر:

farzad گفت...

سلام. اقا بدترین مشکل سرماخوردگی اینه که سیگار را باید غلاف کرد. نه تنها فاز نمیده که حالت رو هم بدفرمتر میکنه.

Unknown گفت...

سلام
اينقد اوضاعت خرابه؟ بميرم برات!!!
من هنوز سر همون حرف قبليم هستما.
دودا ميگم ديگه اخوي.
ان شاءالله زود زود خوب شي و ما را دعوت كني بيايم اتاق.